زندگی من به نظرم همانقدر غیر طبیعی نامعلوم و باور نکردی میومد که نقش روی قلمدانی که با ان مشغول نوشتن هستم گویا یکنفر نقاش مجنون وسواسی روی جلد این قلمدان را کشیده اغلب با این نقش که نگاه میکنم مثل اینست که به نظرم اشنا میاید شاید برای همین نقش است شاید همین نقش منو وادار به نوشتن میکنه

 

علی یارتون

دیدی غزلی سرود؟ عاشق شده بود. انگار خودش نبود عاشق شده بود. افتاد.شکست . زیر باران پوسید آدم که نکشته بود . عاشق شده بود

-----------

بدترین درد اون نیست که.........عشقت بمیره بدترین درد اون نیست که........به اونی که دوسش داری نرسی بدترین درد اون نیست که........عشقت بهت نارو بزنه بدترین درد اون نیست که........عاشق یکی باشی و اون ندونه درد اونیه که........................یکی بمبره بعد بفهمی که دوست داشته

 

مریم


 یک قطره اش گوشه چشمات نشسته بود.... بهت گفتم : این چیه؟روت بر گردوندی و گفتی هیچی. گفتم:خودم دیدم که گریه کردی.گفتی:نه.این اشک نیست. گفتم اگه اشک نیست پس چیه؟ گفتی این عشقه. گفتم عشق چیه؟ خیلی مهربون شده بودی.نگاه ?ردی توی چشمام! گفتی:عشق یعنی خاطره. گفتم:خا طره چیه؟ گفتی یعنی خاطره اولین بار که دیدمت. یادت هست؟ گفتم :عشق حقیقی که یک لحظه نیست.خا طره اولین دیدار یک لحظه بود و تموم شد. گفتی :دیدی اشتباه کردی! عشق یعنی تکرار خاطره

 

پریسا

 

ای کاش کودک بودم ،تا بزرگ ترین شیطنت زندگیم نقاشی روی دیوار بود

ای کاش کودک بودم ، تا از ته دل می خندیدم، نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ بر لب داشته باشم

ای کاش کودک بودم تا هموارهچشمانی پاک داشتم نه حریص

ای کاش کودک بودم تا کلماتی زیبا به سخن میاوردم نه زشت و کثیف

ای کاش کودک بودم تا عشق زا با مزه کودکی میچشیدم نه اینکه برای تفریح در این زمان

.ای کاش کودک بودم تا با گریه های کودکانه همه چیز را بدست بیاورم نه اینکه الان با غرور و گناه در زمین و اسمان

ای کاش کودک بودم تا معنی بعضی از کلمات رو نمیدونستم نه اینکه الان از انها حتی استفاده کنم

ای کاش کودک بودم تا با چشمانی کودکانه میگفتم دوستت دارم نه اینکه الان با چشمانی پر از خودخواهی

و ای کاش های دیگر....

علی یارتون

وقتی احساس نا توانی در دوست داشتن می کنی
وقتی احساس بی لیاقتی می کنی
وقتی احساس نا پاکی می کنی
وقتی احساس می کنی کسی نمی تونه درد ها تو التیام ببخشه
به یاد داشته باش دوست من
خدا می تونه

وقتی احساس می کنی قابل بخشش نیستی
برای شرم و گناه هات
به یاد داشته باش دوست من
خدا می تونه

وقتی فکر می کنی همه چیز پنهانه
و هیچکس نمی تونه درون رو ببینه
به یاد داشته باش دوست من
خدا می تونه

وقتی به انتها می رسی و فکر می کنی
هیچکس صدایت را نمی شنود
به یاد داشته باش دوست من
خدا می تونه

 

اشکان

روزی دروغ به حقیقت گفت : مــــیل داری با هم به دریـــا برویم و شنـــا کنیم ، حقیقــت ساده لــوح پذیرفت و گول خورد . آن دو با هم به کنار ساحل رفتند ، وقتی به ساحل رسیدند حقیقت لباسهایش را در آورد . دروغ حیلــــه گـــر لباسهای او را پوشید و رفت . از آن روز همیشه حقیقت عــــریان و زشت است ، اما دروغ در لبــــــاس حقیقت با ظاهری آراسته نمایان می شود

-----------------------

مریم

یه روزی که مثل هیچ روزی نبود،

یه کسی که مث هیچ کسی نبود،

با دو تا چشم نجیب ،

که دل تموم آدما رو مبتلا می کرد،

با یه لبخند قشنگ و صورتی

با نگاهی که پر از عشق به یک چلچله بود


اومد و واسه همیشه دل یک فرشته را برد...
-----------

از طرف یک دوست

یه روز یه «دل»ه نشست با خودش فکر کرد. با خودش گفت «سنگ» می‌شم از این به بعد. «سنگ» شد. رفت میون سنگها نشست، اما عاشق سنگها شد…

-----------------

مریم

لبخند زن دردو موقع آسمانی و فرشته مانند است . یکی هنگامی که برای اولین بار با لبخند به معشوق می گوید دوستت دارم ودیگر هنگامی که برای اولین بار به روی نوزادش لبخند می زند - ویکتور هوگو

------------------------

مریم

بدترین نوع غرور اینست که به اشتباه خود اعتراف نکنیم

---------------

عی کن جزء کوچکی از یک چیز بزرگ باشی تا جزء بزرگی از یک چیز کوچک.

 

مریم