آینه پرسید که چرا دیر کرده است نکند دل دیگری او را اسیرکرده است خندیدم وگفتم او فقط اسیر من است تنها دقایقی چند تآخیر کرده است گفتم امروز هوا سرد بوده است شاید موعد قرار تغییر کرده است خندید به سادگیم آینه وگفت احساس پاک تو را زنجیر کرده است گفتم از عشق من چنین سخن مگوی گفت خوابی سالها دیر کرده است در آینه نگاه میکنم آه عشق تو عجب مرا پیر کرده است راست میگفت آینه که منتظر نباش او برای همیشه دیر کرده است

زندگی به مرگ گفت : چرا آمدن تو رفتن من است ؟ چرا خنده ی تو گریه ی من است ؟ مرگ حرفی نزد!!! زندگی دوباره گفت : من با آمدنم خنده می آورم و تو گریه من با بودنم زندگی می بخشم و تو نیستی مرگ ساکت بود زندگی گفت : رابطه ی من و تو چه احمقانه است !!! زنده کجا ، گور کجا ؟ دخمه کجا ، نور کجا ؟ غصه کجا ، سور کجا ؟ اما مرگ تنها گوش می داد زندگی فریاد زد : دیوانه ، لااقل بگو چرا محکوم به مرگم ؟؟؟ و مرگ آرام گفت : تا بفهمی که تو و دیوانگی و عشق و حسرت چه بیهوده ای

------------

مریم

سلام

مثل قبلنا دیگه زیاد نمیام یه زمان شوق اپدیت منو کشته بود ولی الان گذشت زمان کار خودشو میکنه دیگه مثل سابق نیستم جزئیات فرق کرده ادما عوض شدند یه سری رفتند یه سری اومدند ولی من هنوز هستم! دیگه اون بچه معصوم نیستم! خیلی کارها کردم قلب خیلی ها رو شکوندم شاید از روی عقده! عقده از چی و کی؟ بماند خودمم خوب نمیدونم وقتی با عشقت میری بیرون تو چشمات نگاه میکنه با خنده میگه خیلی پستی! قضیه ایراد داره زندگی من با این یه جمله عوض شد پستی واقعا اومد تو وجودم شاید بخندی به این موضوع شاید هم بگزری ولی مهم اینه تا اینجا خوندی ! تو این چند سال یادگرفتم دیگه عاشق نشم و کسی که عاشقم شد یه جورایی بازیش بگیرم دست خودم نیست یه عادته شاید خوب شاید بد یه مجازاته باسه کسی که عاشق بشه! پس میشه گفت بد نیست

اگه داری میخونی بدون که به خاطر خودت نخواستم پیشت باشم نمیخواستم یه ضربه بد از من بخوری!

 

ادما چه قدر میفهمن تا وقتی که بچه اند؟

به من تو بچگی گفتند چی میخوای از من

منم اشنا شدم با معنی تهدید

همونی ام که از گرفتن هدیه ترسید

بودم تشنه گرمای دستی

که بهم بگه علی تو هم مثله بقیه هستی

منو بی نوازش بار اوردن و عشقی

که تو وجودم پنهونه بوده مشکی

علی یارتون