یه روز یه «دل»ه نشست با خودش فکر کرد. با خودش گفت «سنگ» میشم از این به بعد. «سنگ» شد. رفت میون سنگها نشست، اما عاشق سنگها شد…
-----------------
مریم
میشه ازت خواهش کنم اینجا آپدیت نکنی؟....... میتونی یه وبلاگ بزنی واسه خودت اینا رو بنویسی.... نمیخوام نوشته های علیرضام بینِ نوشته های تو گم بشه....... ازت خواهش میکنم مریم جان..... امیدوارم اینقدر ارزش داشته باشم که به حرفم گوش بدی....
میشه ازت خواهش کنم اینجا آپدیت نکنی؟....... میتونی یه وبلاگ بزنی واسه خودت اینا رو بنویسی.... نمیخوام نوشته های علیرضام بینِ نوشته های تو گم بشه....... ازت خواهش میکنم مریم جان..... امیدوارم اینقدر ارزش داشته باشم که به حرفم گوش بدی....