ای عشق به یکباره خرابم کردی انگار نه انگار جوابم کردی با پاسخ تلخ تو در ان هنگام ان روز خدا غرق عذابم کردی من بودم و دنیای تماشا کردن فریاد زدست تو که خرابم کردی
من پذیرفتم شکست خویش را پند های عقل دوراندیش را من پذیرفتم که عشق افسانه است این دل درد اشنا دیوانه است میروم شاید فراموشت کنم با فراموشی ها هم اغوشت کنم میروم از رفتن من شاد باش از عذاب دیدنم ازاد باش گرچه تو تنها تر از من میروی ارزودارم ولی عاشق شوی
این شعر بابا رو امروز تو چت تبیان بودم یکی نوشت به نظرم جالب اومد شاعرش هم نمیدونم کیه ولی شعر جالبیه علی یارتون