یادمه میگفتن با نوشتن نون شب نمیتونی بخوری

نمیدونن حکایت این از نون شب برام مهمتره

وقتی خودت میدونی غیر تو هیچکی نمیتونه جلوتو بگیره

اگه منتظری کسی برات درو باز کنه ادم الافی

اولش سخت بود مثل شب بود خفه و نئشه از دود تشنه پول از این نوشته تا بعدی معیوب

جاده معلوم ذهنم تو نوشتن از بقیه سر بود صدام بم بود زیر فشار زخم زبون مردم کمرم خم بود

غریبه همیشه رفیق و هم خون قدم به قدم جلو پام سنگ بود

ولی هنوز مجنون اندوه شب پر ستاره روح من کو؟ پس روح من کو

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد