چند وقته دیگه حس نوشتن ندارم یعنی حس هیچ کاری رو ندارم پسر تو سن منو این مسائل؟!! همه یه جور دیگه منو نگاه میکنند از روی ترحم یادمه از بچگی از یه چیزی یا کسی نفرت داشتمو دارم نمیدونم چیه ولی مطمئنم یه چیزی هست تا حالا هم به خاطر همین تنفر بوده که زندگی کردم تنفر به من استقامت میبخشه دوست دارم تا اخر عمرم باهام باشه با نفرت بزرگ شدم دلم میخواد با نفرت بمیرم

من از ازادی بزرگترین شکنجه انسان

 حس خودکشی و رسیدن به بن بست زمان

 مرگ دسته جمعی که هنوزم مونده تو ابهام

اما امیدی که منو نگه داشت رو پا هام

 همیشه همین بود وجود گرم هوادارام

 

علی یارتون

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد