چهار نفر بودند بنامهای همه کس-یک کس-هر کس و هیچ کس
یک کار مهم وجود داشت که میبایست انجام می شد و از همه کس خواسته شد آن را انجام دهد.
همه کس میدونست که یک کسی آن را انجام خواهد داد
هر کسی میتوانست آن را انجام دهد اما هیچ کس آن را انجام نداد
یک کسی از این موضوع عصبانی شد به خاطر اینکه این وظیفه همه کس بود.
همه کس فکر میکرد هر کسی نمیتواند آن را انجام دهد اما هیچ کس نفهمید که هر کسی آن را انجام نخواهد داد.
سرانجام این شد که همه کس یک کسی را برای کاری که هر کسی نمی توانست انجام دهد و هیچ کس انجام نداد سرزنش کرد.

 

مریم

نظرات 4 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 08:09 ب.ظ http://www.adinehbook.com

بازاریابی برای صاحبان وبلاگ و سایت!

حضرت عشق چهارشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 10:46 ب.ظ http://anooshka.blogsky.com

خیلی قشنگ مینوسی
ادمو می بریو به فکر وا میداری
خوشم اومد
موفق باشی

شهلا دوشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 06:18 ب.ظ

شهلا دوشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 06:21 ب.ظ

سلام واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم وقتی این مطلبا رو خوندم
موفق باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد