من بیشتر عمرم رو اینجا گذروندم و سعی کردم فراموش کنم چطوری اومدم اینجا وقتی که بچه هستی چیزهایی رو که بزرگترها بهت میگن باور میکنی که به کجا برسی به دروغ , فریب من بالاخره فهمیدم x-boy یه لکه ننگه ننگی که هیچ وقت پاک نمیشه مثل جای سوختگی که تا ابد میمونه
نفهمیدم منظورت یه رفیق!