اگر نامه ام با نام تو اغاز میشد اگر دفترم با یک اشاره تو باز میشد اگر دستهایم با نفس تو گرم میشد اگر دلم با لبخند تو نرم میشد اگر پشت درهای بسته نبودم و اگر از روزگار خسته نبودم باز میتوانستم همسایه یاس باشم یا همبازی پروانهای با احساس باشم
اگر دیوترهای سرد روبرویم قد نمیکشیدند اگر بادهای ولگرد سیب هایم را از شاخه نمیچیدند اگر ارزوهای ریز و درشتم پرپر نمیشد اگر گوش فلک کر نمیشد اگر همه رودخانه ها ارام بودند اگر زمین و زمان رام بودند اگر لباس فطرتم الوده نیرنگ نمیشد و اگر دل دریایی ام سنگ نمیشد باز میتوانستم با ستاره ها تا صبح بیدار باشم یا عاشقانه در حسرت دیدار باشم
اثر محمدرضا مهدی زاده
نظرات 5 + ارسال نظر
شمیـــــــــــــــــــــــــــــ سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 05:05 ب.ظ http://shamim23.persianblog.com

سلام..... مرسی که به من سر زدید.... با تبادل لینک موافقم اما هنوز نظرتونو راجع به عکس بهم نگفتید هــــــــــــــــــــــــــا!

دیانا چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 09:35 ق.ظ http://justkhodam.blogsky.com


عشق از دوستی پرسید تفاوت من و تو چیه؟ دوستی گفت من دیگران رو با سلامی آشنا می‌کنم و تو با نگاهی. من اونا رو با دروغ جدا می‌کنم و تو با مرگ
شادو پیروز باشی

شمیم چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 06:40 ب.ظ http://shamim23.persianblog.com

من به شما لینک دادم جناب علیرضا خان

مهدی جمعه 25 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 04:04 ب.ظ

سلام. خسته نباشی

خسته نباشیعهعغهع یکشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 01:27 ق.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد