اگر نامه ام با نام تو اغاز میشد اگر دفترم با یک اشاره تو باز میشد اگر دستهایم با نفس تو گرم میشد اگر دلم با لبخند تو نرم میشد اگر پشت درهای بسته نبودم و اگر از روزگار خسته نبودم باز میتوانستم همسایه یاس باشم یا همبازی پروانهای با احساس باشم اگر دیوترهای سرد روبرویم قد نمیکشیدند اگر بادهای ولگرد سیب هایم را از شاخه نمیچیدند اگر ارزوهای ریز و درشتم پرپر نمیشد اگر گوش فلک کر نمیشد اگر همه رودخانه ها ارام بودند اگر زمین و زمان رام بودند اگر لباس فطرتم الوده نیرنگ نمیشد و اگر دل دریایی ام سنگ نمیشد باز میتوانستم با ستاره ها تا صبح بیدار باشم یا عاشقانه در حسرت دیدار باشم اثر محمدرضا مهدی زاده
عشق از دوستی پرسید تفاوت من و تو چیه؟ دوستی گفت من دیگران رو با سلامی آشنا میکنم و تو با نگاهی. من اونا رو با دروغ جدا میکنم و تو با مرگ شادو پیروز باشی
سلام..... مرسی که به من سر زدید.... با تبادل لینک موافقم اما هنوز نظرتونو راجع به عکس بهم نگفتید هــــــــــــــــــــــــــا!
عشق از دوستی پرسید تفاوت من و تو چیه؟ دوستی گفت من دیگران رو با سلامی آشنا میکنم و تو با نگاهی. من اونا رو با دروغ جدا میکنم و تو با مرگ
شادو پیروز باشی
من به شما لینک دادم جناب علیرضا خان
سلام. خسته نباشی