خدایا

خدایا باز این دل گرفته

باز با مرور خاطرات بازگشتم به ان دوران

با خوندن

نامه های خودم که هیچگاه به دست او نرسید و نخواهد رسید

نمیدونم ولی اینبار یه حس دیگری دارم

حس غریبی

میدانم چیست

اینبر دیگر در انتظارش نیستم

اینبار تنها حس افسوس در وجودم هست

حس خوشی نیست

حس دردناکی هستد

حسی است که با امدنش تمام وجودم را غم میگیرد

غمی که ریشه در غلب و روح دارد

و ریشه را میسوزاند

گو یی چیزی را از دل خاک بیرون اوری

خاطره ای ارزشمند با کوله باری از زمان

که نگاه کردن ان تنها اهی را از دل بر می خیزاند

اهی با تمام وجود

اهی که تنها میتوانی بگویی که اه است

ولی سنگین ترین وزنه ای است بر روی سینه ات

که با وجودش یارای کشیدن اه هم نیست

و تنها یک حس است

روزهای سختی گزراندم تا به نبودنت عادت کنم

و اکنون فکر کنم که دیگر عادت کردم

ولی چه سخت............

نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 25 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 10:30 ب.ظ

سلام
وبلاگت باحاله
با تبادل لینک چه طوری
www.fbi.blogsky.com

کودک نامریی یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 12:52 ق.ظ http://arbadekeshi.blogsky.com

اینجا منم تنهام بدون خودم ....خودم را می جوییم...بیا پیشه من...لینک تبادل کنیم

دن کیشوت یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 04:46 ب.ظ http://alimaadan.blogsky.com

اول این که دوما ٬ نه بی شوخی اگه اینا رو خودت می نویسی خیلی با حالی ٬ با تبادل لینک هم موافقم !!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد