در پس پنجره کسی هست که مرا میخواند
باران نم نمک میبارد
که چه زیباست صدایش چه طنینی دارد
انتظارم به پایان امد
قاصدکم خوش خبر بود بوی او را میداد.......
خبر از او اورد
خنده هایت که چه زیبا بود
دست هایت که چه با محبت
چه زود گذشت و نمیدانم چگونه گذشت
ای کاش تنها میدانستم چه شد بر من چه شد برتو
اه که چه بیهوده میاندیشم
صبر پایان همه انتظارهاست
عشق است
باز این ترانه ها را عشق هست
رخش سرخ بادپا را عشق است
عشق
در گیر غروب درد است
باز هم طلوع ما را عشق است
غربت بغض گشا را عشق است
بادبان ناخدا را عشق است
ای اهل همه جارا عشق است
شعر های بی هوا را عشق است
روزهای بی قضا را عشق است
دستت درد نکنه عزیزم.