به یاد تمام دوستان از دست رفته ام. به یاد تمام خاطراتی که هر ثانیه همراهمه.

به یاد روزهایی که خنده هنوز بر لبهایم بود. به یاد روزهای کودکی هیچ غم و قصه ای

نداشتم. به یاد روزی که عاشق شدم. و به خاطر کسی که هیچ وقت فراموشش

نمی کنم می نوشم............. نووووووووووووووووووش

نگاهم را به در میدوزم و نمیدانم که چند ساعت پیش من از این درآمدم یا عشق بیرون رفت، مادرم میگوید: متوهم شده ام این در ، سالهاست که دیگر باز نمیشود !