آینه پرسید که چرا دیر کرده است نکند دل دیگری او را اسیرکرده است خندیدم وگفتم او فقط اسیر من است تنها دقایقی چند تآخیر کرده است گفتم امروز هوا سرد بوده است شاید موعد قرار تغییر کرده است خندید به سادگیم آینه وگفت احساس پاک تو را زنجیر کرده است گفتم از عشق من چنین سخن مگوی گفت خوابی سالها دیر کرده است در آینه نگاه میکنم آه عشق تو عجب مرا پیر کرده است راست میگفت آینه که منتظر نباش او برای همیشه دیر کرده است
نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 16 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:28 ب.ظ http://www.dood2.blogsky.com

سلام
واقعا آیتنه برای دیدینه(در آینه نگاه میکنم آه عشق تو عجب مرا پیر کرده است)

فرهاد جمعه 22 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:56 ق.ظ

چرا ننوشتی این شعر از کی بوده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد